مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
حس من این است هردم بیوفاتر میشوم دائما از یوسف زهـرا جـداتر میشوم اشک هـایش را نمیفـهمـد دل آلـودهام هر چه یادم میکند بیاعتناتر میشوم بندهای بیدست و پا هستم، زمان معصیت دست و پا گم میکنم، بی دست و پاتر میشوم جای من العفو میگوید که راهم میدهند من ولی جای تشکر بی حیاتر میشوم با همه رسواییام وقتی به دادم میرسد با نـگـاه مـهـربـانـش آشـنـاتر میشوم هرچه هم بد باشم آخر سائل این خانهام بـا گـدایی کـریـمان پُـر بهـاتر میشوم بر دل آلودۀ خود آب و جـارو میزنم چونکه با این گریه کردن با صفاتر میشوم در میان روضه از نفسم رهایم میکنند با سلامی بر حسین از خود رهاتر میشوم درد من جان دادن آقا است زیر نیزهها حاجت درمان ندارم، مبـتلاتر میشوم |